در این مقال، سعی بر آن است تا با حکایتهای ادبی آشنا شویم و با کمک این حکایتها و درک مفهوم شان، آرام آرام زندگی خود را بهتر کرده و به خودسازی و خودشناسی با ادبیات بپردازیم.
دکتر لیلا حلاج زاده
هنگامی که نوبت خلافت به مامون رسید، یک کنیز زیباروی ماه پیکر خرید.کنیزی که چهره اش چون آفتاب و تنش ساقه گل بود و وجودش با عقل آدمی بازی می کرد.
در شب ازدواج، آن کنیز ماه روی ، تن به آغوش مامون نداد و با او همبستر نشد.
مامون بسیار خشمگین شد و خواست او را بکشد.کنیز گفت: سرم را از تن جدا کن ولی به من نزدیک نشو.
مامون گفت : از چه چیز ناراحت شدی و چه خصلتی از من ، تو را این گونه رنجاند؟
گفت : از بوی دهان تو در رنج هستم ، تیغ شمشیر تو یکبار مرا می کشد اما بوی دهانت ، دم به دم مرا خواهد کشت.
مامون این سخن را که شنید ، سخت رنجید و تمام شب به فکر فرو رفت. صبح روز بعد، داروشناسان هر کشوری را جمع کرد و به درمان پرداخت.
مامون گرچه در همان لحظه از کنیزک ، غمگین و دل افگار شد اما در نهایت مانند غنچه خوشبوی شد.
آن کنیز را همنشین و دوست خود دانست چرا که او عیبش را گفته بود و در نهایت یار واقعی او شد.
درسی که از این حکایت بوستان گرفته می شود، آن است که کسی خیرخواه من است که خارهای راه مرا با ظرافت و صداقت به من بازگوید.
بیهوده تعریف کردن از آدمی، بزرگترین خیانت و ستم در حق آنان است.
هم انتقاد پذیر باشیم و هم با صداقت و راستی نقد کنیم و در وجود کسی ذوب نشویم.
اگر می خواهی بهبود پیدا کنی ، باید داروی تلخ را بنوشی.
اگر شربتی بایدت سودمند
ز سعدی ستان تلخ داروی پند
لینک کوتاه :
https://giraonline.ir/?p=2733
حسین
تاریخ : 28 - اردیبهشت - 1404سلام
شماره تماس نویسنده رو لطف بفرمایید
سارا کریمی
تاریخ : 31 - شهریور - 1404چند روز پیش که بتون مراجعه کردم گوشیم گم شد، احتمالاً دزدیده شد چون خیلی سریع خاموشش کردن
فوری پیگیری کردن ولی گفتن دوربین اون قسمت ظاهراً فیلم نگرفته یا تنظیم نبوده
نمیدونم دقیق چی شد ولی خیلی حس بدیه وقتی میفهمی دوربین هست ولی به درد نمیخوره.
لطفا یه تماس باهام بگیر
۰۹۹۰۵۳۰۰۱۲۰