برای نگهداری و آموزش آثار ادبی ملت کهنسال و سپردن این میراث گران بهای نیاکان، به فرزندان شایسته، نشر حکایات و آثار منظوم و منثور گویندگان و نویسندگان معتبر، همراه با توضیحاتی که در عین اختصار است ، بایسته می نماید .
دکتر لیلا حلاج زاده
کشاورزی در دامن کوهی با ماری آشنایی داشت. به این اعتبار، در دامن صحبت او آویخت که می پنداشت مردم روزگار، همه اهل نفاق و دورنگی و ناتمام همانند مارماهی هستند. به قول سنایی:
به مار ماهی مانی ، نه این تمام نه آن
منافقی چه کنی، مار باش یا ماهی
به این جهت، دل به مار بست و دست از مصاحبت آدمیان کشید. القصه، هرگاه مار، کشاورز را می دید ، از سوراخ بیرون می آمد و گستاخ وار از تکه غذای او می خورد.
روزی کشاورز به عادت گذشته، آنجا رفت و مار را دید که از فرط سرما، بر هم پیچیده و ضعیف و بیهوش افتاده.
سوابق آشنایی، کشاورز را بر آن داشت که به او کمک کند. مار را گرفت و در کیسه کرده و بر سر خر آویخت تا با نفس کشیدن خر ، بدن مار گرم شود و حالش بهتر گردد. خر را به درختی بست و برای جمع آوری هیزم رفت.
مار که با گرمای نفس خر ، گرم شده بود، به نفس پلید خود بازگشت و نیشی مرگبار بر لب خر زده و از توبره خارج شد و به سوراخ خود بازگشت.
هر کس با بدها آشنایی کند، گرچه خود خوب باشد، بدی نصیب او خواهد شد .
من ندیدم سلامتی ز خسان
گر تو دیدی ، سلام من برسان
- نویسنده : دکتر لیلا حلاج زاده
لینک کوتاه :
https://giraonline.ir/?p=2637