گیرا آنلاین_ در پی درگذشت سعید تحویلداری از خوانندگان قدیمی، فولکلور و پیشکسوت گیلانی که بیش از نیم قرن در حوزه موسیقی و ترانه های گیلکی سابقه داشت، استاد ناصر وحدتی ضمن بیان خاطراتی از وی، فقدان یکی از اسطوره های موسیقی و ترانه های محلی گیلان را به خانواده آن مرحوم و جامعه هنری استان تسلیت گفت.
استاد وحدتی در ادامه اظهار داشت: از آنجایی که فعالیت های فرهنگی و هنری سراسر خاطره است، با آقای تحویلداری هم خاطرات زیادی دارم؛ در سال ۱۳۵۴ که برای کار به تهران رفته بودم در یکی از روزها که او را دیدم، ابتدا او را نشناختم، چون تا آن موقع زیاد هم یکدیگر را ندیده بودیم. البته بعد ارتباطات ما بیشتر شد و دوستی های ما شکل گرفت. مرحوم تحویلداری در سال ۱۳۵۶ و در عروسی خواهر خانم من در سیاهکل حضور یافته بود و آواز «سیه چومه» و آهنگ های زیادی را برای ما خوانده و ما همه تا نزدیکی های سحر با صدای ماندگارش بیدار بودیم و شادی کردیم.
وی ادامه داد: موهای فر پرپشت، صورت گرد و سرخ و بشاش او همه نظرها را معطوف به خود می کرد. وحدتی همچنین گفت: آن سال ها که همه ما برای کارهای هنری در تهران حضور داشتیم سعی می کردیم یکدیگر را حمایت کنیم و هوای هم را داشته باشیم. یک روز به محض ورود به استودیو در خیابان چهارم یوسف آباد تهران علاوه بر عوامل آنجا که خیز برداشتند و سلام و احوالپرسی کردند، دو تا شهرستانی هم قد و قامت را هم دیدم که اولش تکان نخوردند ولی بعد از چند دقیقه یکی شان که پوستژ براقی روی سرش بود و فریاد میزد من مال این سر نیستم آمد جلو و گفت: آقای وحدتی من سعید تحویلداری هستم؛ بلند شدم و بوسیدمش و با افتخار و با صدای بلند به صاحب استودیو و عواملش گفتم: آقایان ایشان سعید تحویلداری از اسطوره های موسیقی گیلان هستند. همراهش استاد کنعانی را هم معرفی کردم که مجموعه سنگ صبور سعید را تنظیم کرده بود و حالا آمده بودند تهران تا کار را استودیویی کنند.
سعید تحویلداری، هرگز به رسانه ها توجه نداشت، استاد فریدون پوررضا قبل از انقلاب مسئول موسیقی رادیو گیلان بود و بسیار سخت گیری میکرد. رادیو گیلان برای هر ترانه حدود سیصد تومان هزینه میکرد. صد تومان سهم ترانه سرا صد تومان به نوازنده ها می دادند صد تومان هم به خواننده. اما سعید تحویلداری برای اجرای موسیقی در هر عروسی دو تا چهار هزار تومان مزد میگرفت. سعید با این در آمد از موسیقی بالای آنچه الان میدان گیل می گوییم یک تالار برای برگزاری عروسی ها ساخت اسم اش را هم گذاشت «تالار- سیاچومه». معتقدم هر آدمی را سر پیری باید عملکرد سالهایی که در آن توان خلاقیت و تاریخ سازی داشتند، ارزیابی کرد.
وی اضافه کرد: مرحوم تحویلداری بعدها هر جا و در هر جمعی مرا می دید از خاطره آن روز در استودیوی یوسف آباد یاد می کرد و ضمن تشکر می گفت که آبروداری کردم و… اما متاسفانه از وقتی که بیمار و زمین گیر شده بود دیگر آدم ها و دوستانش را به یاد نمی آورد؛ یک بار که با او تماس گرفته بودم و گفتم ناصر هستم؛ مرا نشناخت و گفت: کدام ناصر؟! متاسفانه سعید از ۴ سال پیش شروع کرده بود به فراموش کردن هر چیزی که به خاطر داشت از سیه چومه تا سنگ صبور؛ از شبهای رستوران سینی پر در کوچصفهان و شب نشینی های جزیره حمید ایل بیگی؛ مسافری محسن نهرجو و ناله های آکاردئون استاد قناعتی؛ سعید به مرور همسرش را که بسیار دوستش میداشت از یاد برد و ساعت ۴ بامداد سه شنبه ۱۷ اسفند دنیا از یاد و خاطر سعید تحویلداری رفت. روحش شاد و یادش گرامی باد.