گیرا آنلاین_ ✍️دکتر عباس سلمان پور_در میان وقایع چند روز اخیر، واقعه ای دردناک اما همچنان تکراری دل همه را به درد آورد. فرزندکشی دیگری رخ داد و باز هم پدری سنگ دل با بی رحمی، دختر نوجوانش را فدای قرائت ناصحیح خود از واژه غیرت و ناموس پرستی نمود! متاسفانه تحت تاثیر چنین قرائتی، در برخی جوامع کوچکتر به تبعیت از فرهنگ خاص بومی، اعضاء خانواده به خود حق میدهند تا به بهانه تخطی عضوی از خانواده (که غالبا شامل زنان و دختران می گردد) از موازین و دستورات اخلاقی حاکم بر آن جامعه، خطای ارتکابی را با گرفتن جان خطاکار پاسخ دهند!
این که آیا رفتار ارتکابی از ناحیه مقتول در اینگونه جنایات اساسا خطا بوده یا خیر، مدنظر نگارنده نیست زیرا این مهم در جای خود قابل بحث و تحلیل است، بلکه موضوع این است که کدام منطق بر اساس چه حقی به پدر یا برادر یا حتی شوهر ( در غیر از مورد مقرر در ماده جنجالی ۶۳۰ قانون تعزیرات)اجازه میدهد ابتدا راسا ارتکاب خطا را احراز کرده سپس خود تعیین مجازات کند و شخصا نیز مجازات تعیین شده خود را به اجرا درآورد؟! اسفبارتر از همه اینکه؛ در جنایات با انگیزه ناموسی نه تنها قاتل هیچگاه نادم و پشیمان نیست و با افتخار به کرده خویش می نگرد بلکه چنین حسی در دیگر اعضاء خانواده و فامیل که چه بسا محرک اصلی مرتکب در ارتکاب جنایت بوده اند نیز وجود دارد.
پرسش اساسی این است که در این بین، نقش جامعه با تمام دستگاههای متولی حوزه فرهنگ که به برکت ارتزاق از بیت المال، تعداد آنها در قالب فلان موسسه یا بنیاد دینی – فرهنگی روز به روز در حال افزایش است و نیز نقش صاحب نظران این حوزه چیست و کجای این رخدادها قرار دارند؟ آیا برای اصلاح دریافتها و نگرشهای ناصحیح از مفاهیم ارزشی تاثیرگذار چون غیرت و ناموس پرستی و عناوین مشابه، برنامه و راهکاری دارند؟ البته به غیر از ابراز تاسف کردن و تشکیل میزگردهای علت یابی و …
متاسفانه توجه افکار عمومی پس از وقوع هر فرزند کشی یا همسرکشی ناشی از غلیان غیرت، به سمتِ چرایی عدم پیش بینی مجازات قصاص برای قاتل تمرکز می یابد و از دقت به علت اصلی این وقایع و چگونگی پیشگیری غیرکیفری از آن غافل می ماند. گویی با اجرای کیفر قصاص، دیگر شاهد تکرار چنین جنایاتی نخواهیم بود، درحالی که در وقوع جنایات ناموسی با تشدید مجازات نمیتوان نسبت به کاهش موارد مشابه خوش بین بود.چه، انگیزه ناموسی در وجود کسی که خود را مسئول پاسخگویی به رفتار ضد حیثیتی می داند یک نوع حس لکه دار شدن آبرو و حیثیت شخصی و خانوادگی ایجاد میکند که مانند خوره او را در برگرفته تا جایی که التیام چنین حسی جز با پاک کردن این لکه و به زعم خود این ننگ و رسوایی، آن هم از طریق کشتن و از بین بردن باعث و بانی آن ممکن نخواهد بود.
کسی که به زعم خویش، خود را مکلف به زدودن این ننگ می بیند قطعا مجازات قانونی آن را نیز هرچه باشد به جان خواهد خرید. از نظر چنین فردی، مهم این است که خانواده و فامیل از این رسواییِ محض رها شوند و چه بسا با تحمل مجازاتی سخت، تبدیل به قهرمان و اسطوره بین اهل فامیل و روستا و جامعه کوچک خود گردد.
ایراد و اشکال دقیقا همینجاست، چگونه باید این نگاه نسبت به نوع برخورد با چنین وقایعی را تغییر داد؟ وظیفه خطیر اصلاح چنین باورها و فرهنگ های ناصحیح که قطعا در تضاد با آموزه های اسلامی نیز هست با کدام دستگاه یا دستگاه های بهره مند از خزانه عمومی است؟ نهادهایی مانند وزارت ارشاد، صدا و سیما و …. چه کارکردی در این حوزه داشته اند؟ اساسا آیا برای حل این معضل که اهمیتی کمتر از سایر معضلات مبتلا به اجتماعی ندارد وظیفه ای احساس می شود؟
وظیفه نهادهای فرهنگی – مذهبی جامعه نباید صرفا به برنامه ریزی و اجرای انواع مناسک و مراسم واجب و مستحب دینی محدود گردد ( که البته آن نیز در جای خود و در حد متعارف شایسته تحسین است) لیکن در حال حاضر وقوع جنایات با انگیزه های ناموسی تبدیل به مشکلی اجتماعی – قضایی با ریشه فرهنگی شده است که باید برای کاهش حداکثری آن، تدبیر نمود تا زنان و دختران دیگری در آینده قربانی باورهای اینچنین نگردند و اگر خطایی از آنان سر زده، در چارچوب ضوابط و تحت آموزه های صحیح با خطای آنها برخورد شود.
به امید بیدار شدن وجدان های خاموش و خروج متولیان حوزه فرهنگ و دین از انفعال
دکتر عباس سلمان پور
عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان و وکیل دادگستری