داستان دهقان با پسر خود از کتاب مرزبان نامه
داستان دهقان با پسر خود از کتاب مرزبان نامه
یکی از آثار ارزنده نثر فنی فارسی، مرزبان نامه، نوشته سعدالدین وراوینی است که در نیمه اول قرن هفتم از گویش طبری باستان به زبان پارسی آراسته به صنایع لفظی و معنوی و اشعار تازی و فارسی نقل شد .

دکتر لیلا حلاج زاده

دهقانی بود ثروتمند که زمین و باغ فراوان داشت همیشه به پسرش نصیحت می کرد در نگهداشتن مال و محافظت از آن.او را به داشتن دانش تشویق می کرد و از دوستان بد، برحذر می داشت.

پدر درگذشت و همه ثروت او به دست پسر افتاد. دوستانش چند برابر شدند.

مادر پسر که زن دانا و فهمیده ای بود، به او گفت: پسرم ارث و پند پدر را نگاه دار و دوستان را بدون این که بیازمایی خالص ندان.

پسر گفت: نه، اینها دوست واقعی هستند و حتی حاضرند جانشان را فدای من کنند.

مادر گفت: بهتر است آنها را امتحان کنی.

فردای آن روز، پسر نزد دوستانش رفت و گفت: به تازگی موشی در خانه ما پیدا شده که دیشب حتی گوشت کوب ما را خورد.

دوستانش به هم نگاه کردند. یکی از آنها گفت: بله، درست است. اتفاقا همین بلا سر ما هم آمد .موشی گوشت کوب ما را برداشت و به سوراخش برد.

دیگری گفت: این که چیزی نیست ما موشی داریم که یک روز نصف وسایلمان را به خانه اش برد.

آن یکی گفت: اگر بشنوید موش ما چه کرده ، شاخ در می آورید . موش ما گوش کوب و وسایل خانه و حتی آشپزخانه را هم به لانه اش برد.

پسر دهقان با خوشحالی نزد مادر رفت و ماجرا را تعریف کرد و از دوستان لایقش کفت که دروغ به آن بزرگی را پذیرفته بودند.

مادر گفت: همین نشان می دهد که دوستان خوبی نداری، چون دوست خوب آن است که به تو راست بگوید نه آن که تورا دل خوش کند.

پسر نپذیرفت تا مادر درگذشت و تمام دارایی خود را از دست داد . روزی در جمع دوستان نشسته بود، آهی کشید و گفت: دیشب فقط یک نان توی سفره داشتم که آن را هم موش خورد.

دوستانش خندیدند، یکی گفت: عجب حرفی می زنی؟ مگر موش می تواند یک نان کامل را بخورد ؟

پسر دهقان با دلی شکسته به خانه بازگشت.

آری، دوستان ناخالص در وقت گشایش هستند و در وقت تنگی، به یکباره غیب می شوند.

همانند قوطی نوشابه ای که تا پر باشد، همه آن را دو دستی نگه می دارند و وقتی خالی شد، آن را به گوشه ای پرتاب می کنند.

  • نویسنده : حکایت چهارم: